جدول جو
جدول جو

معنی خوگر ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

خوگر ساختن(بِ هََ شُ دَ)
الفت انداختن. مأنوس کردن. ایناس. (یادداشت مؤلف) ، معتاد شدن. عادت پیدا کردن. عادت یافتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ لَ دُ کو کَ دَ)
حقیر ساختن. ناچیز کردن. بی اعتبار کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، نرم ساختن مو. مرتب کردن مو، چون: فلان آرایشگاه خوب مو را خوار می سازد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ زَ دَ)
طعام ساختن. غذا درست کردن. غذا تهیه کردن، قاتق درست کردن. قاتق فراهم آوردن. قاتق تهیه کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو شَ کَ دَ)
نابینا کردن. کور کردن. از نعمت بینایی محروم کردن: اغشاء، کور ساختن. تعمیه، کور ساختن. (منتهی الارب). و رجوع به کور کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَرْ را نُ / نِ /نَ دَ)
راندن. دورکردن. بیرون کردن. (یادداشت مؤلف). متخ. (منتهی الارب) : اجتفاء، دورساختن کسی را از جای وی. (منتهی الارب) :
به آن خواری که سگ را دور می سازند از مسجد
مکرر رانده ام از آستان خویش دولت را.
صائب تبریزی.
رجوع به دورکردن شود
لغت نامه دهخدا